پیش نویس

۱۳۸۸/۰۳/۲۳

/13/09

ساعت‌های انتظار و بی‌تابی
امروز ایران پر از شور و حرکت بود . از غروب طبیعت با هوایی بارانی و رعداسا انگار دست به دست فضای دلهره‌آور داده‌است. اکنون شب آغوشش را گشوده سنگین و پرسکوت. فردا چه خواهد شد؟ بسیاری از مردم اخبار انتخابات را پی‌گیری می‌کنند. و در انتظار بارقه‌های نور بر دشت پهناور ایران زمین‌اند. آرش عاشوری‌نیا از درگیری امروز عکس گذاشته‌است و تحلیل‌ها هم کم‌کم در این جهان نامرئی مرئی می‌شوند. مردم کار خود را کرده‌اند. امیدوارم دولت هم در این لحظه‌های آخر نشانی از جوان‌مردی برای کارنامه‌ی چهار ساله‌ی خود رقم بزند. فردا خواهد آمد برابر با انتظاراتمان یا خلاف‌آمد آن؛ اما همیشه برای هم‌سو شدن با میلیون‌ها مردم و احترام دوسویه فرصت نیست. لحظه‌ها را دریابیم.
نویسنده زميني 0 نظرات
6/12/09

گزارش بامدادی
دیشب کاملا بیدار بودم با خود گفتم چه بهتر تا شلوغ نشده می‌روم رای می دهم و می‌آیم می‌خوابم. ساعت 7.30 بود که به سمت صندوق حرکت کردم و حدود 7.45 آن‌جا بودم. دیدم چند نفرجلوتر از من ایستاده‌اند. برایم جالب بود روز تعطیل و مردم سحر خیز! صحبت از تاریخ بود و اولین‌هایی که به ایران آمده‌است. در آن‌ طرف پیاده‌رو حدود 20 اتوبوس ایستاده بود که وقتی پرسیدیم برای چیست گفتند واحدهای سیار هستند. با خودم گفتم واحد سیار در داخل شهر و آن هم با این تعداد زیاد برای چیست؟ نمی‌دانم برای ساعت‌هایی است که تراکم زیاد می‌شود یا مواردی دیگر. کم کم مردم می‌آمدند. ازدختر و پسر 18-19 ساله تا پیرمرد و پیرزن. در دلم خوشحال بودم. انگار همگی دست به دست داده‌ایم تا بگوییم نه به آن‌چه که تو می‌پسندی و آری به آن‌چه که من می‌خواهم. بالاخره سالن باز شد و ما داخل شدیم. جدا از این که کسانی که باید برگه‌ها را تنظیم می‌کردند و مشخصات را وارد کامپیوتر می‌کردند کمی گیج بودند اوضاع آرام بود. در گوشه‌ای سه جوان با کارت بر سینه روی صندلی نشسته بودند حدس زدم از طرف کمیته حفظ آرا باشند. از آن‌ها سوال کردم و دیدم نماینده آقای کروبی غایب است. هنگام برگشت یعنی ساعت 8.15 حدود 50 تا 60 نفر در صف بودند و در انتظار رای دادن.پ.ن1. انتخابات میان دوره‌ای خبرگان هم بود اما این روزها من جایی نخوانده بودم.2. چند نفر از آقایان با کراوات و عطر و ادکلن زده آمده بودند. در صورتشان غرور و لجبازی موج می زد!3. تا صف‌ها کیلومتری نشده بشتابید :)4. دموکراسی حرکتی است آرام اما دلپذیر.
نویسنده زميني 0 نظرات

یکی یکی در راه است!
امروز اتفاقی متوجه شدم بسیاری از ادارات به بیمه خدمات درمانی بدهکارند. نه این که مردم حق بیمه را پرداخت نکرده باشند بلکه به این معنی که اداره‌ی مربوطه حق بیمه را از حقوق کارمند ماهانه کسر می‌کند اما به بیمه نمی‌پردازد. نتیجه این شده‌است که جلوی تمدید بیمه‌ی خدمات درمانی از سوی بیمه گرفته شده‌است. حال در این بازار مردم دستشان به کجا می‌رسد بماند، و این پول کلانی که به حساب مرکزی ادارت ریخته شده کجا رفته معلوم نیست. کمی بگردید شاید همین دور و اطراف باشد!شاید بگویید شایعه است می‌توانم مثال حقیقی بزنم: وزارت آموزش و پرورش. آن هم با آن تعداد کارمند و جمع حق بیمه‌ی آنها که رقم کوچکی نخواهد بود. بیچاره رئیس‌جمهور آینده که حالا حالا‌ها باید چاله‌ها- نه ببخشید چاه‌های عمیق این چند ساله را پر کند.